کد مطلب:150309 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:197

نظم معاویه ای و نظم حسینی
السلام علیك یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائك، علیك منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتكم

ائمه اطهار - سلام الله علیهم - فرموده اند كه امور ما بطن ها دارد یعنی سخنان و حركات آنها معناها دارد كه ما به اندازه ی تدبرمان با معنای عمیق تری از آن حركات و سخنان روبرو می شویم كه عقل آن را می فهمد. وقتی بیشتر تدبر كردیم به معنایی می رسیم كه دیگر عقل مان توان فهم آن را ندارد بلكه قلب مان می فهمد و وقتی جلوتر رفتیم معنایی هست كه آن را سر وجودمان می فهمد نه عقل و قلب مان، یعنی همان طور كه حس ما اصلا معنا را نمی فهمد عقل مان هم آنچه را قلب ادراك می كند نمی فهمد، سرّمان نیز چیزی را درك می كند كه در حد عقل و قلب نیست بنابراین ما نباید خود را از مراحل عمیق تر و عالی تر سخنان و حركات ائمه محروم كنیم.

اگر كسی كربلا را فقط در حد یك حادثه بشناسد، همچون كسی است كه فقط الفاظ قرآن كریم را فهمیده است، اگر كسی بالاتر آید، سرّ می فهمد، اگر بالاتر آمد حقی از حقایق آن را می فهمد، اگر بالاتر آمد حقی بالاتر از آن را می فهمد. آیا به


این موضوع التفات دارید كه آنچه را امام صادق علیه السلام از كربلا می فهمد در اختیار ما نمی گذارند و آنچه امام حسین علیه السلام از حركت خود فهمیدند كسی غیر از زینب (س) و حضرت سجاد علیه السلام در آن زمان نفهمید. مسلم بن عوسجه و حبیب ابن مظاهر و سایر اصحاب كربلا، از كربلا چیزهایی فهمیدند كه دیدند كمترین چیز، برای ارتباط با آن حقیقت، دادن جان است. شما از تاریخ به یاد دارید كه اصحاب كربلا، در شب عاشورا به شدت در نشاط بودند. می گویند حبیب ابن مظاهر، شخصیتی بوده كه در طور عمرش یكبار هم شوخی نكرده بود! یك آدم متین، حكیم و وارسته بود ولی می بینیم كه در شب عاشورا شوخی می كرد! ولی مسلما و با این همه آنچه را كه حسین علیه السلام از نهضت خود می فهمد، حبیب ابن مظاهر نمی فهمد. مهمان حقیقت نهضت حسین در آن مرحله فقط حسین علیه السلام است و زینب (س) و سجاد علیه السلام ما را هم دعوت كرده اند به اینكه



سخن رنج مگو، جز سخن گنج مگو

صفت راه مگوی و ز سرانجام بگو



آه زندانی این دام بسی بشنیدیم

حال مرغی كه رهیده است از این دام بگو



شرح آن بحر كه واگشته همه جانها اوست

كه برون است ز اعوان و ز ایام بگو



و گر از عام بترسی كه سخن فاش كنی

سخن خاص نهان در سخن عام بگو



و از آن نیز بترسی هله چون مرغ چمن

دمبدم زمزمه بی الف و لام بگو



یك چیزهایی است كه بی الف و لام و بی نطقه و ادغام - خارج از الفاظ - هستند كه باید آنها را در كربلا دید، آیا تاكنون در قرآن دقت داشته اید كه وقتی چیزی فهمیدید، تعجب می كنید كه اصلا چگونه این الفاظ، آن نتایج را می دهد؟ یعنی پشت پرده های الفاظ، سخن بی نقطه و ادغام هست، یا به عبارتی فوق الفاظ یك حقیقت است، و فوق حركات كربلا هم یك اسراری وجود دارد.

اینكه ائمه گفته اند امور ما بطن دارد، بطن آن هم بطن دارد، یعنی باید خیلی تلاش كنید تا آرام آرام به سرّ كربلا نزدیك شوید. متاسفانه حدود صد سال است كه ملت ما از سرّ كربلا بسیار فاصله گرفته است، قبلا این گونه نبوده است، ملت شیعه در


حال حضور شهود بوده اند، ولی متاسفانه كم كم با كمیت گرایی، دنیاگرایی و مدرن گرایی چشم دل ملت ما هم چشم دل بقیه دنیا، خیلی بسته شده است البته نه به اندازه آنها، و تنها امید برای این كه چشم دل شیعه دوباره باز شود، فقط حسین علیه السلام است و گرنه هیچ نقطه امید دیگری زیر آسمان برای اینكه بشر به حالت حضور و شهود با حق برسد، سراغ ندارم. شیعه عموما در حضور و شهود بوده و با حسین علیه السلام زندگی می كرده، حدود صد سالی است كه خیلی از چیزها، از دست رفته و جهان، جهانی شده كه الان بحث می شود كه آیا فقه مهم است یا عرفان؟ قبلا این بحث ها نبود، فقیه كه می گفتید، یعنی نگاه به آداب دینی با دید عرفانی و با دید قرآن و در یك كلمه همه و همه یعنی عبودیت. در زمان حال است كه یك نفر می گوید من مقلد عارفانم، نه فقیهان. 150 سال پیش اگر كسی این حرف را می زد، مسخره اش می كردند هر كس به اندازه ای كه مسلمان بود، عارف و فقیه و مفسر هم بود. امیدوارم كه خدا به ما كمك كند تا نسبت به اسرار موجود در كربلا فكر كنیم و از حركات و الفاظ جلوتر آمده و بفهمیم ورای این حركات و الفاظ اباعبدالله علیه السلام و اهل بیت «سلام الله علیهم» چه وجود دارد؟ درست است كه كربلای بی اشك و عاطفه كربلا نیست، یك دروغ است، مثل آتشی كه انسان در مقابلش ایستاده باشد و بگوید سرد است!! ولی ان شاءالله اگر دقت كنیم كربلا عامل باز شدن دریچه های غیب است لذا امید به باز شدن و كشف این دریچه ها داریم.